السلام علی المهدی وعلی ابائه
کی رفته ای...!؟
کی رفته ای ز
دل که تمنا کنم تو را کی بوده
ای نهفته که پیدا کنم تو را
غیبت نکرده ای
که شوم طالب حضور پنهان نگشته ای
که هویدا کنم تو را
با صد هزار
جلوه برون آمدی که من با صد هزار
دیده تماشا کنم تو را
بالای خود در
آینه ی چشم من ببین تا با خبر
ز عالم بالا کنم تو را
مستانه کاش!در
حرم و دیر بگذری تا
قبله گاه مومن و ترسا کنم تو را
خواهم شبی
نقاب ز رویت برافکنم خورشید
کعبه،ماه کلیسا کنم تو را
گر افتد آن دو
زلف چلیپا به چنگ من چندین هزار
سلسله در پا کنم تو را
طوبی وسدره،گر
به قیامت به من دهند یکجا فدای قامت
رعنا کنم تو را
زیبا شود به کارگه عشق،کار من هرگه نظر به صورت زیبا کنم تو را
نفرین بر آن محرم نا محرم که زهر جفا را نه در جام تو که در کام ما ریخت
مولای جوان ما!
چه زود غروب کردی...